مثل قطره ی اشک شمعی که جایی میان سقوط اش به تن زندگی خشک شده و در خود ماسیده باشد..ایستاده ام،چسبیده ام،به انتظار سقوط کامل و یا آب شدن زندگی آنقدر که به من برسد و بار دیگر در او حل شوم.. . . . . . خسته شده اماز تجربه ی اتفاقات پلاستیکی. دوستی،عشق،خواندن،خندیدن،گریستن،معاشرتِ با آداب،خوبی؟ها،چه خبر؟ها...و دلتنگی های پلاستیکی..در حسرت و انتظار اتفاقات ناب،خالص و صادقانه سقوط میکنیم به دره ی هیچ...و انتظار. ,نیمه ...ادامه مطلب